آی واژه | انوری

جانا به غریبستان چندین بنماند کس

باز آی که در غربت قدر تو نداند کس
باز آی که در غربت قدر تو نداند کس
صد نامه فرستادم یک نامهٔ تو نامد
صد نامه فرستادم یک نامهٔ تو نامد
گویی خبر عاشق هرگز نرساند کس
گویی خبر عاشق هرگز نرساند کس
در پیش رخ خوبت خورشید نیفروزد
در پیش رخ خوبت خورشید نیفروزد
در پیش سواران خر هرگز بنراند کس
در پیش سواران خر هرگز بنراند کس
هر کو ز می وصلت یک جام بیاشامد
هر کو ز می وصلت یک جام بیاشامد
تا زنده بود او را هشیار نخواند کس
تا زنده بود او را هشیار نخواند کس